.

.

.

بسم الله الرحمن الرحیم



 



بسم ربّ الشهداء و الصدیقین

سلام و درود به تمامی شهیدانی که از خون پاکشان گذشتند،تا ما به آرامش و امنیت برسیم.باشد که ما امانت داران خوبی باشیم و خون آنان را پایمال نکنیم و همانطور که نگذاشتند وجبی از خاکمان دست دشمن بیفتد،ما نیز در این راه کوشا باشیم و راه آن عزیزان غرق به خون را ادامه دهیم.


در یکی از شبهای سرد زمستان که مصادف با شب احیای دوم ماه رمضان 1346پا به دنیا نهاد.از بچگی علاقه خاصی به مسجد رفتن داشت و همیشه همراه برادر بزرگش به مسجد محل می رفت در یکی از دست نوشته هایش در سال 1362که در دفتر خاطراتش است نوشته  بود:" این دنیای مادی که ما در آن  زندگی می کنیم هیچی ارزش ندارد.واقعاً وقتی که  انسان چند لحظه تفکر می کندبه این حقیقت دست می یابد که این دنیا هیچ ارزشی ندارد و تنها چیزی که مقدس است عبادت پروردگار و انجام اعمالی است که موجب رضای خداوند متعال می باشد تنها اعمالی شایسته است که برای خشنودی خداوند باشد
"وی تابستان1362،دو ماه را در تعمیرگاه جهاد سازندگی به عنوان طرح کار گذراند و با هوش و استعدادی که داشت خیلی سریع با اجزاء تراکتور و ماشین آلات سنگین آشنایی پیدا کرد وبا شناختی که از اجزاء تراکتور و کار کردن با آن آموخته بود توانست طرح پیشنهادی تازه ای در مورد ساخت گیربکس تراکتور و مصرف سوخت کم تر و کارایی بهتر ماشین آلات به کارخانه تراکتور سازی تبریز بدهد،که بعد از مدتی نامه ای از طرف کارخانه تراکتور سازی تبریز به دبیرستان آمده بود جهت تایید طرح فرستاده شده وی و از ایشان دعوت به عمل آمد که با مشاوران کارخانه همکاری نماید.، و مورد تشویق وی سر صف دبیرستان شد.
در دفتر خاطراتش می خوانیم:
"اکنون در سال 1363بسر می برم آنچه آرزوی من شده و تنها آرزوی من به شمار می رود رفتن به جبهه می باشد و سپس شهادت در راه پروردگارم.
شهادت را همیشه سعادت می دانست و به عنوان بزرگترین آرزو تلقی می کرد.
بعد از آخرین امتحان سال آخر دبیرستان با وجود معدل بالا وموفقیت تحصیلی با خبر شد که جهاد استان، اعزام به جبهه های جنوب دارد که بلا فاصله برای ثبت نام خود را به مرکز اعزام به جبهه رسانید و ثبت نام کرد و سه روز بعد به جبهه اعزام شد,یکی از عادتهایی که داشت این بود که به نماز یومیه و به موقع خواندن نماز و ادای نماز در مسجد محل اهمیت فراوانی می داد.علاوه بر نمازهای یومیه علاقه زیادی به نماز شب داشت، طوری که مادر شهید می گوید:شبهای زیادی می دیدم برق اتاق عباس روشن است،شبی نگران شدم رفتم درب اتاق را باز کردم که ببینم چرا نمی خوابد؟که دیدم پای سجاده نماز نشسته و دستانش را به طرف آسمان گرفته و صورتش غرق در اشک بود و با خدایش راز و نیاز می کرد،می گوید که از خودم بیخود شدم گفتم:عباس جان چرا اشک می ریزی؟ تا جایی که من به یاد دارم قبل از سن تکلیف هم روزه گرفتی و هم نمازت را به جا آوردی؟
که در جواب می گوید:بیا مادر، بیا اینجا،  من نماز شب خواندم می خواهم الآن زیارت عاشورا بخوانم، که مادر کنار عباس می نشیند و با هم زیارت عاشورا را زمزمه می کنند مادر می گوید: انگار مرا برای شهادت خودش همیشه  آمده می کرد، می گفت مادر دعا کن شهید شوم،  خداوند دعای مادر را اجابت می کند میگفت اگر مرا دوست داری به شهادتم راضی باش.گویی دل مادر را می خواست بدست آورد.شهید عباس علاقه زیادی به امامان داشت بخصوص به امام حسین که همیشه حسین حسین را زمزمه می کرد هر وقت فرصت می کرد زیارت عاشورا می خواند.شهید، پیروزی جنگ را از دانشگاه رفتن واجب تر می دید می گفت:دفاع ازآب و خاک وطن بر همه چیز مقدم است بلاخره بعد از آخرین امتحان دبیرستان در تاریخ1365/3/25تا لحظه شهادت به جز چند بار مرخصی کوتاه مدت همه را در جبهه های عملیاتی جنوب بسر برد.دیگر دغدغه درس و مدرسه نداشت،تصمیم گرفته بود که الویت را به جبهه جنگ بپردازد,آخرین بار که به مرخصی آمده بود چهره اش نورانی شده بود،دیگر خانه طاقتش نمی گرفت
بی تاب جبهه و دلتنگ هم رزمانش شده بود,تمامی تابستان 65را در گرمای سوزان و داغ مناطق عملیاتی جنوب ازجمله(فاو،شلمچه و آبادان) در کنار دیگر
 هم رزمانش مشغول خاک ریز و سنگر سازی بود, تا اینکه نیمه شب1365/10/25که مصادف با وفات حضرت زهرا س , در خط مقدم جبهه در جزیره بوارین شلمچه در عملیات پر افتخار کربلای پنج مورد اصابت سه گلوله تک تیرانداز های عراقی قرار می گیرد.هم اکنون یاد بودی در محل شهادت شهید در منطقه شلمچه بنا نموده اند که یاد و خاطره آن عزیز را یادآوری می کند.عزیزی که زندگی و درس و تحصیلش را فدای مرز و بومش نمود وبه خاطره احساس وظیفه شرعی از پانزده سالگی تابستانها را در گرمای سوزان مناطق جنگی گذراند و بلاخره در نوزده سالگی به شهادت رسید،در شب اَحیا دوم به دنیا آمد و در شب وفات حضرت زهرا (در جزیره بوارین) به شهادت رسید.یاد و خاطره اش زنده, برای شادی روحش صلوات

شهید-عباس-مرادیانجهادگر شهید عباس مرادیان